جدول جو
جدول جو

معنی یال مراد - جستجوی لغت در جدول جو

یال مراد
(مُ)
اسبی که یال دراز داشته باشد. (بهار عجم) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) :
جلودارش ز بخت خویش شاد است
روا کامش از این یال مراد است.
شفیعاثر (در تعریف اسب. از بهارعجم)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاه مراد
تصویر شاه مراد
(پسرانه)
شاه (فارسی) + مراد (عربی) مهمترین و بزرگترین آرزو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باد مراد
تصویر باد مراد
باد موافق که کشتی را به سوی مقصد ببرد
فرهنگ فارسی عمید
(غِ مُ)
نام باغی به هرات. (از غیاث اللغات) (آنندراج) : روزی در باغ مراد، عبیدخان (ازبک) و سونجک محمد سلطان بزمی آراسته بصحبت مشغول بودند. (عالم آرای عباسی ص 50).
جنات که هشت است دو چندان شود از ذوق
در فال گر آید صفت باغ مرادت.
درویش واله هروی (در صفت هرات از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دِ مُ)
باد موافق بود. (آنندراج: باد مخالف)
لغت نامه دهخدا
(کِ مُ)
کنایه از خاک زیارتگاه است که کام دل حاصل شود. (آنندراج) :
خط رویش چراغ دیدۀ شب زنده داران شد
غبار خط او خاک مراد خاکساران شد.
صائب (از آنندراج).
دیدم غبار خط تو حوری نژاد را
صد شکر یافتم پی خاک مراد را.
؟ (از آنندراج).
نیست در روی زمین جز آستان دولتش
هست اگر خاک مرادی در بساط روزگار.
(در مدح شاه عباس از آنندراج).
جز آستان خرابات نیست خاک مراد
خوشا کسی که از این آستان برون نرود.
؟ (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ ظَ اَ تَ)
مأخوذ از تازی، القصه. الحکایه:
هر یکی را او یکی طومار داد
هر یکی ضد دگر بد، المراد.
مولوی
لغت نامه دهخدا
مقصود آنست همان مطلوب است، خلاصه تالحاصل: هر یکی را او یکی طومار داد هزیکی ضد دگر بود المراد. (مثنوی) هست اشارات محمد المراد کل گشاد اندر گشاد اندر گشاد. (مثنوی)، در عبارات زیررمعنی اسم فعل دهد یعنی مقصود مرا بر آورید، مراد مرا بدهید، شخصی در راه حج در بریه افتاد و تشنگی عظیم بر وی غالب شد تا از دور خیمه ای خرد و کهن دید آنجا دفت. کنیزکی دید آواز آن شخص که: من مهمانم المراد خ
فرهنگ لغت هوشیار
بادی که از نیمه ی دوم امرداد شروع به وزیدن کند، نام ستاره
فرهنگ گویش مازندرانی